از مبارک بودن روزی ک گذشت
همینقدر بگم
ک چشمام ب هم نمیاد ک بخوابه
از باور نکردنی بودن میزان برکتش
خدا حسابی پارتی بازی راه انداخته بود
صبحی که با جآنت بخیر میشهـ
بعد از ظهری که امام رضا و این اهل کرامت بخیر میکنن
وقتی ک صورت جآنآ بی هوا تو حرم بین گلای قشنگ روسریش پیدا بشه
و بغلی که سیر نشه از فشردن دلبر...
میگنجه شکرش؟
حاشا،
حاشا که بگنجه...
سرمه میکشیم که عیده:)
کِل میکشیم ک عروسیه...
و مینویسم تو دفترم به نام عشق:)
به مریم نگاه میکنم و زیر لب میگم:
خدایا خوشبخت بشه الهی:)
به عاطفه که روی زمین نشسته و سرشو تکیه داده به دیوار و نگام میکنهـ
نگاه میکنم و تو دلم میگم
خدا حفظش کنه،حیف گوشیم خاموشه عکس بگیرم قشنگیاشو
حرمو میدوم و به سختی حلوایی ک هوس کرده بودم
و دلبر درست کرده بودو از امانات میگیرم
و هرچقد میگم خدایا شکرت از اینهمه برکت کمه...
هرچقدر یکی یکی بغل میکنم بچه ها رو کمه...
دنیا دور شدم شروع میکنه به چرخیدن اما وقتی لب جوب میشینم
نمیشه فریاد نداشته باشم از مبارک بودن روزم،
از معجزه طور بودنش،
از برکتی ک می باره
نمیشه ارزو نکنم از این روزا برا همه❤
"...ترجون من الله ما لا یرجون..."
همین ک بشدت امیدواریم بهت
غیرممکن میکنه گزاره های منفی رو :)
ــ
میدونی لبریزم از نور
و کاش هیچ قیدی نبود تا بی پروا باشم...
ـــ
برای بعدهای خودم:
به یاد بیار ک چشم هات اگ به اشک نشست
همون چشم هایی هست که معجزه دیده!
به یاد بیار که لبت اگ به گلایه باز شد
همون دهانیه ک گفت "جزتویی" ندیده،و حتا در غم،
|ـبرایـ ـبعد ـهایـ ـخودمـ ـکهـ ـبهـ ـشکر ـپیشانیـ ـبهـ ـخاکـ ـمیسایمـ |
ــ
یسری چیزا انگار واژه نمیشه،
یسری مفهوم تو ذهنمه ک لمسشون میکنم
به واضح ترین حالت لمس کردن
اما همین ک دفترمو باز میکنم ک بنویسم
لباسی در خورشون پیدا نمیکنم...
ــ
دعا کرد برام:
عاشق بشی:)
ازاون عشقا خدا تو رو تو خودش حل کنه
ــ
صدام زد مربا!
مونده رو دلم بهش بگم،دلم مربا بودن با تو را میخواد:))
+به قاعده ی یک دست که پیچک میشه دور شونم
در امن ترین کنج جهان جا میگیرم😌
و خداروشکر
++اشکام قطره قطره میریزه و شعر میشم.
+++عشق اگه شکل داشت
مثل مرد پیرهن نارنجی امشب بود
یه ظرف برنج حضرت داشت قاشق قاشق بین تک تک ادما پخش کرد
پوست افتاب سوخته ای داشت و لاغر بود
وقتی به زائرا ادرس میداد و اشاره میکرد به صحن ازادی
حس میکردم داره عشق بازی میکنه...
کف دست دوستم برنج ریخت،
دوستم عطرشو بو کشید و شیرین گفتـ
:"شدیم مثل کبوتراش " و لبخند زد😊💚
++++پیر نشید!شما مسئولید در مقابل افرادی که دوستتون دارن
باید مواظب خودتون باشید
باید پیر نشید
باید خوب باشید!
نه اینک فقط تا وقتی که جوونید خوبید،یا تا وقتی که حالتون خوبه میخوان شما رو،
نه!
این یه گزاره ی خودخواهانه استـ
اما کسانی که دوستتون دارن تحمل رنج شما رو ندارنـ
ما مسئولیم نسبت به روباهی که اهلی میکنیم
نسبت به گلی که تو حباب داریم
و رنج ماست که بهش اسیب میزنه
+++++
چله نشستم که خدا زیباترین چیزا رو برامون رقم بزنهـ
دلبر گفت خدا از شنیدن خسته نمیشه
و من دهن باز کردم به خواستن ازش...
این روزا،
روشن میشم دائما،
و قدم قدم پا جلو میذارمـ
این که خیلی چیزا دارم که بخوامشون قشنگه
یه حالیه که همین لحظه که پر میزنم و اوج میگیرم
مرگم رو تصور میکنم و سعادتمند مردنم رو...
چون سخت گرم زندگی کردنم...
خدا لوتی طور هوامونو داره😃
ماهم چاکریم😄