دیوانه

خدا همیشه به دیوانه ها حواسش هست

بله:)

من از مدیر تمام سال این احساسو گرفتم

که کافی نیستم!

تلاش هام ارزشمند نیست!

خروجی کار مطلوب نیست!

و اصرار الانش برای موندم پایه اول

با این استدلال که بقیه همکارا میخوان با بچه هاشون برن بالا

برام فقط این معنی رو داره که نظر تو برام ارزشی نداره!!

 

+حالا با اگاهی به این قضاوتی ک دارم برم باهاش حرف بزنم ببینم چی میشه:)

۱ نظر ۳ موافق ۰ مخالف

اندراحوالات یک عدد نگران سرخوش متوکل

موقع خواب گفتم میخوای نیت کنی فردا چی باشی؟

گفتم متعهد بودن تو برناممه،

ولی بیشتر اوقات متعهد سرزنشگرم.

ناهار گذاشتم ، صبحانه خوردم و زیر دوش  به خودم گفتم

بیا متعهد و متوکل باشیم ببینیم چی میشه.

امروز تعیین جا داشتیم و خب خیلی نگران بودم.

گفتم میتونی نگران ِِناراحت باشی هم میتونی نگران سرخوش باشی😅

تصمیم گرفتم نگرانِ سرخوشِ متوکل باشم 👣

همون روستای پارسال افتادم.

و به حسام ک رجوع میکنم بیشتراز نگرانی در حال برنامه ریزی ام.

چون یک متوکل به فکر قدم های خوشه و باقی کارو که دسترسی نداره بهش 

به کاردون می سپاره:)

البته یه تردید هایی هم درمورد پایه انتخابی دارم.

 

پارسال ابلاغ دوم گرفتم، ولی از جایی که برام چندان تفاوتی نداشت 

و  زبانی توافق کرده بودیم با دوستم که اگه اون اومد اونجا بیاد دوم 

جامو باهاش عوض کردم.

ولی امسال تصمیم ندارم این اتفاق بیوفته.

برا همین یک تردید و نگرانی درمورد پایه ای که هستم دارم.

چون همکارای پارسال به احتمال زیاد بیان مدرسه و بخوان بچه های پارسالشون رو بردارن.

دوست ندارم سر تعارف،دوستی یا هرچی پایم عوض بشه

و از طرف دیگه راهبر اصرار داره منو دوباره اول بذاره

این در عین حال اینکه برام خوشاینده چون به منزله تایید کارم هست 

استرس آور هم هست دیگه!

خلاصه دیگه 

همین:)

تو پویش لحظه هام هستم

و برام شگفت انگیزه که میتونم چه مدل هایی باشم:)

 

۱ نظر ۲ موافق ۰ مخالف
«دیوانه بودن همیشه بد نیست
میتوانی دقیقا وسط نقطه ی انجماد بایستی
و سرت از فکری شیرین گرم سوختن باشد:)»

این طبع که من دارم با عقل نیامیزد....

آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان