جمعه ۱۱ تیر ۹۵
صدای شرشر آب می آیدولی ناودان ها خالیست...چمدان های شهر بی مسافر مانده اندو باران قصد سفر داردآخرین بازمانده نیزسیگارش را زیر پا له کرد و سوار قطار شد...و چمدان جا ماند..و باران تنها شد...از این پس شهر در حسرت خواهد ماند!صالحه.ن
ی تغییراتی دادم نظرت؟
تشکر بابات دقتون تو وبتون ج میدم
نچ این حرفا چیه؟؟ باید شعر به دل خاننده بشینه بعدشم شماهم شاعرین دیگه