سه شنبه ۱۱ آبان ۹۵
مینی بوس سفیدو خط های آبی موازی که بغلش کردندمرد موجوگندمی با چشم های آبی روشنو تنها مسافردختری با کولی سنتیآخر مینی بوس سمت راست کنار شیشهغرق در کتابوسط مینی بوس:^سودابه و انباری خانه ی مادر"آیدا ویران میشود"^مینی بوس می پیچدمقصد…!؟؟آخر همین رمان:)صالحه.نپ.ن:من امروز تو سرویسپ.ن۲:دارم مثل پر مریم ریاحی رو میخونم سودابه و آیدا شخصیت این رمانند
دوشنبه ۱۰ آبان ۹۵
باید برای تو...
برای اینهمه بغضی که داری ؛
امشب ، همین امشب...
باید یک دل سیر هق هق کنم...صالحه.ن
دوشنبه ۱۰ آبان ۹۵
چقدر امشب پر از شعرم:"کجایی تو؟؟کجایی تو؟؟"صالحه.ن
دوشنبه ۱۰ آبان ۹۵
و بعضی شعر ها را نباید فهمید!!همین که برایشان بغض کنی کافیست...صالحه.ن
شنبه ۸ آبان ۹۵
از "من" به "تو" پناه میبرم:به جیب های پالتوی مشکی ات ؛به چروک های گوشه ی چشمت ؛به صدایت...!اعوذ بک من شر نفسی...اعوذ بک من شر الکلمات...صالحه.نپ.ن: باید فرو برم تو این عکس...پ.ن2:نمیدونم میخام به کی پناه ببرم؟!
شنبه ۸ آبان ۹۵
دست هایش را باد از لا به لای موهای من بردزین پسمواظب بید های مجنون باشیدخوب بلد است شاخه های لَخت فتاده را عاشق کند...صالحه.ن
جمعه ۷ آبان ۹۵
ساعت دوبارهروی "دوازده" بغض کرده است بازم "ولی"به اما رسیده استما را ببخش...که همچنان بی تو مانده ایم...صالحه.نپ.ن:اللهم عجل الولیک الفرج
جمعه ۷ آبان ۹۵
من شانزده سال است پاییزمشاید کسی من را بهارم کرد....صالحه.نپ.ن: تولدمه D:پ.ن2: ممنون دوست جانا از تبریکا و دعاهای قشنگتون:) نمیدونم چطوری ازتون تشکر کنم بینهایت خوشحالم کردید:)خدا بهتون خیر و برکت بده:))
جمعه ۷ آبان ۹۵
شعر از هبوط انار جان گرفتپاییز فصل شعر و انار و ترانه است:)صالحه.ن
پنجشنبه ۶ آبان ۹۵
صاد نون