اینبار نه اینکه بخواهم شعر بگویم فقط می نویسم
چون حالم انقدر خوب است که موهای روی شانه ام هم شبیه بیت های شعر می بینم!
امشب دلبر ترین شبِ زندگی ام بود!
که حتی ریتم تند آهنگ ها هم؛آرامش رقص سما و دلبری هایت را از بهم نمیزند
آنقدر عشق بود در تک تک ثانیه های امشب که دلم میخواست شهر را بغل کنم:)
لبخندِ تو راسرِ کج و نگاه عاشق همسرت را
اشک های خوش پوش ترین مردِ رقص نابلد را
بیت بیت شعرِ عاشقانه ای را دور همسرت میگشتی و زمزمه میکردی!
بانو!
لبخند میزنم به زندگی
و خوشبختیت را از عمیق ترین ناحیه های وجودم دعا خواهم کرد
که مثل امشب پشت سر مردِ زنگیت قامت ببندی
و در آخرین سلامِ رکعت آخرنگاهتان رازِ هزار بوسه را فاش کند:)
صاد.نون
پ.ن:جانای جانم!دلبرترین بانوی سفید پوشِ این حوالی!
عشق چترِخدا روی ثانیه هایت باشد:))