دیوانه

خدا همیشه به دیوانه ها حواسش هست

ل.ی.ا.ق.ت

امشب برای مجموعه ای ک رو به زوال میبینمش

اینطور روضه میخونم ک:

چیشد ک توفیق عرق ریختن براتو ازمون داری میگیری؟

چی کار کردیم ک لایقش نیستیم...

۰ نظر ۲ موافق ۰ مخالف

دزد های بزرگ منطقه های کوچک

سوار تاکسی شدم 

فقط اندازه کرایه تاکسی پول برداشته بودم و گوشیم و کلید.

مرد گفت 

خرد ندارم ک بهتون بدم.

گفتم 

موردی نیست صدقه بذارید

گفت 

اخه ممکنه یادم بره....

راضی باشید مدیونتون نشم.

 

 

و فکر کردم چقدر خوب ک ادمهایی هستن ک هنوز درگیر این مسائل باشن.

نمیدونم من خودم چقدر حساسم،

هرچند سعیم رو دارم.

ولی وقتی پشت چراغ قرمز ماشین ها لاینی ک خروجی داره رو بند میکنن 

به حق الناس فکر میکنم.

وقتی دو روز تمام برای یک جلسه میدوم و فقط دو نفر میان 

فکر میکنم چطور ممکنه انقدر راحت رد شد؟؟

 

۱ نظر ۴ موافق ۰ مخالف

آنچه خوبان همه دارند تو تنها داری

وقتی میخواستیم بیایم خونمون 

گفتم میگن یکسال اولش پر چالش ترین ساله.

شاید واسه اینکه یچیزایی رو میبینی از پارتنرت که فکرشو نمیکردی.

 

وقتی میخواستیم ازدواج کنیم، مشاور ازم پرسید:

چقدر میشناسیش؟ 

گفتم مثلا ۷ از ده.

بهم خندید! گفتم دیگه از ۵ ک پایین نمیام.

 

الان میفهمم خب اون موقع واقعا ۷ تا نمیشناختمش...

الانم شاید نشناسمش....

تو این یه سال ، انقدر زاویه های مخفی همو دیدیم و شناختیم

که مطمئن میگم 

هفتا نمیشناسمش.

شایدم پنج تا نشناسمش.

ولی یچیزایی ازش میدونم، یه چیزایی دیدم، یه چیزایی شناختم...

که از ته قلبم مطمئنم به خواستنش:)

 

این سالی که گذشت، من ازش خیلی چیزا رو یاد گرفتم

خیلی چیزا رو هم دیدم، حسرت خوردم من اونجوری نیستم، اما یاد نگرفتم.

 

مثلا،

اینکه چقدر بلده حرف بزنه‌. از دلخوری،از عشق ، از خوشی،از نا خوشی...

اینکه چقدر همراهه....همدله... پشتوانه اس

اینکه چقدر فارغ از کلیشه ها در موقعیت ها بهترین راه رو میره .

اینکه چقدر راحت مثل جوونه ای ک تو آب باشه ریشه میزنه و رشد میکنه.

 

راستش

قبلا اگ میخواستم ب کسی بگم مهمترین ویژگی از نظرم برای یک پارنتر چیه 

خیلی گنگ بود

اما الان میگم: «حریت»

و علی  یک «حر» واقعی هست.

دقیقا چیزی ک من نیستم!😅🤦 (بله ،بله، میدونم ک نیستم. و نمیدونید چقدر سخته حر بودن)

و من وقدر خوشبختم ک گمشدم رو پیدا کردم؛)

۳ نظر ۴ موافق ۰ مخالف

من قلب تپنده ای دارم ،برای فلسفه

حدود سه سال پیش همین موقع عا 

تو همین لباس

دویصد سیصد کیلومتر دور تر از اینجا ک نشستم 

حس کردم چیزی ک منو زنده میکنه 

فلسفه اس.

فکر کردنه.

یادگرفتن های فلسفیه.

 

و الان ک باز قلبم داره میریزه 

دلم قنج میره 

و شعف زیادی رو 

حس میکنم.

باید اعتراف کنم:

 

من قلب تپنده ای دارم برای فکر کردن.

برای گفتگو درباره فکر کردن😊

 

 

 

۲ نظر ۳ موافق ۰ مخالف

هرچند عذابی است سخت...

گاهی لازمه 

روش بقیه رو برای پیش بردن کارها 

انتخاب کرد.

 

۱ نظر ۲ موافق ۰ مخالف
«دیوانه بودن همیشه بد نیست
میتوانی دقیقا وسط نقطه ی انجماد بایستی
و سرت از فکری شیرین گرم سوختن باشد:)»

این طبع که من دارم با عقل نیامیزد....

آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان