دیوانه

خدا همیشه به دیوانه ها حواسش هست

یک بار دیگر،باردیگر،باردگر نه


فردا روزبهتریه:)

نفس عمیق بکش دختر!

۳ نظر ۰ موافق ۰ مخالف

بیخود بنشین پیشم...بیخود کن و بی خویشم

یه وقتایی به خودت و دوروبریات نگاه میکنی و حس میکنی :

چقدر تنهایی بین این همه ادم…!

و یه وقتایی ؛ همین ادما…

کسایی هستن که به فکر فرو میبرنت:

که یه ادم چقدر میتونه فرشته باشه؟!

اما این وسط

یه سریام هستن که تو اوج خستگی ها و بریدنات پیداشون میشه

همونا که انقدر خوبن که میشه با نگاه کردن به چهرشونم امید به بهترشدن گرفت:)

حرفاشون، صداشون ،چشاشون…

سراپا متانتن و بزرگی.




پ.ن:چقدر کمن ادمایی ک رفتار و حرفشون یکیه!

کاش بشه یکی ازین ادما بشم.

۲ نظر ۰ موافق ۰ مخالف

بعله!

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید

قصه ی عشق


مرد:

دوش دور از رویت ای جان؛ جانم از غم تاب داشت…

ابر چشمم بر رخ از سودای دل سیلاب داشت!*

زن:

جانا!

سخن از زبان ما میگویی…




*سعدی جان~.~

۳ نظر ۰ موافق ۰ مخالف

حرف و صوت و لحن را برهم زنم

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید

غم و اندیشه در این دایره هرگز نبود

باد



باد لای مانتوم میپیچه...

و بی خیال و رها چترییامو ب بازی میگیره.

قدم میزنم کنار درختای شاتوت و به اون روزی ک دستام سرخ شده بود و از ترس رنگی شدن شال سفیدم جیغ میکشیدم فکر نمیکنم.

صدای اهنگ رو بلند میکنم و به روزی ک باهم این مسیرو قدم زدیم فکر نمیکنم.

به اینکه ماه هاست صداشو نشنیدم و باهاش حرف نزدم هم.


وسط گلای زرد وایمیستم؛به سگ کوچولویی ک برام دم تکون میده میخندم.

و میذارم ک دست طبیعت نوازشم کنه.

روزها میگذرن…همونقدر سریع که بپرم و تو هوا بچرخم از حال خوشم:)


۴ نظر ۰ موافق ۰ مخالف

به واقعیت برگرد.

+ارزوها؟
-خود را میبازند ؛
در هماهنگی بی رحم هزاران در.
+بسته؟
-اری…پیوسته بسته،بسته.
-خسته خواهی شد…


.فروغ فرخزاد.
۳ نظر ۰ موافق ۰ مخالف

:)

من:عه ولادت حضرت علی اکبره؟

بابا:روز جوانه:) دخترم روزت مبارک

+عی وای!خیییلی مچکرم~.~.

[ب مامان]_خانوم!بهم تبریک بگو!

[مامان از بالای عینک نگاه میکند.و هیچ نمیگوید.]

+باباجون روزتون مباارک=))

_مرسی دخترم:) جوونا همدیگرو درک میکنن!

تو این خونه فقط ما همو میفهمیم؛)

[مامان همچنان از بالای عینک نگاه میکند]


۶ نظر ۰ موافق ۰ مخالف

نارنجی:>

نارنجی


یک میهمانی کاملا رسمی:)

۲ نظر ۰ موافق ۰ مخالف

عاره دیگه!

مثلا یهویی زنگ بزنی

رفیق تنهایی؟!داریم میریزیم خونتون:)))


بعد فوشت بده ک این چ وقته خبر دادنه؟

خبرت زودتر خبر بده:دی


پ.ن:اصن عشق جریان داره؟نع؟


پ.ن۲:من فقد نمیدونستم انگشتای پفکیمو چیکار کنم ...با صورت فاطمه تمییز کردم:))

ناجوانمردانه بود چش و مو و پیشونیمو ب چاک ماست موسیر بدهD:

۶ نظر ۰ موافق ۰ مخالف
«دیوانه بودن همیشه بد نیست
میتوانی دقیقا وسط نقطه ی انجماد بایستی
و سرت از فکری شیرین گرم سوختن باشد:)»

این طبع که من دارم با عقل نیامیزد....

آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان