اول. من فکر میکنم ادمها خیلی عجیبن...
خیلی خیلی عجیبتر از اونچه فکرشو میکنم.
یادمه نوشتم زمانی این رو ولی نمیدونم منتشر کردمش یا چی؟
ولی هنوز سوالمه،
ک چی میشه، ما میدونیم فلان چیز حالمونو خوب میکنه و انجامش نمیدیدم؟
مثلا میدونیم نیاز داریم الان بریم قدم بزنیم، ولی نمیریم، میشینیم و حال بدمون رو بازتولید میکنیم؟!
دوم.دارم سعی میکنم به زندگی برگردم.
ولی این هم عجیبه!قبلا چطور زندگی میکردم؟
در وضعیت جدید با محدودیت های جدید چطور میتونم بهترین ورژن خودم باشم؟
سوم.در فاصله بیست و چهار ساعت آدمهایی با دنیاهای متفاوتی رو ملاقت کردم.
و شما ایا شگفت زده نمیشید از تفاوت ها؟
انقدر متفاوت که، یکی دقیقا صد در صد مخالف حرف اونیکی رو میزنه!
داره تو مختصاتی ک تئوریش نمیتونه خودشو ثابت کنه زندگی میکنه.
چهارم. دارم دنبال حقیقت میگردم.
این خوشمزه اس.
پنجم.کم داره این روزا اما ، اون تم سبز پاستلی شعف رو کم داره.
که بدونم دارم به درست ترین شکل تلاش کنم و رنج بکشم و شاد باشم از این رنج.
میفهمی؟