جمعه ۳۰ مهر ۹۵
انگار جمعه هابیشتر غروب میکند...صالحه.ن
جمعه ۳۰ مهر ۹۵
تقصیر ماست...آقا ببخش که باز هم نیامدی!:(صالحه.ن
جمعه ۲۳ مهر ۹۵
_ چند غروب است که مانده ای در راه؟؟+ هزار بغض...صالحه.نپ.ن:غروب شد...غروب شد...باز هم غروب شد...هزار بغض است که غروب میشود و نمی آیی...
پنجشنبه ۱ مهر ۹۵
چشم های من برای گریه در فراغتان کم استچشم در کجا کرایه می دهند؟جان بغضمان به لب رسیدصالحه.ن
پنجشنبه ۱ مهر ۹۵
خدا مراتلمیح یعقوب آفریده است!!بی تو...نمره چشمانم هی بالاتر میرودکم کمشاگرد اول فراغ میشوم!!نمی آیی هنوز؟؟صالحه.ناللهم عجل لولیک الفرج
پنجشنبه ۱ مهر ۹۵
سلام پدر!!بی قرار شماییم...کاش بیایید..صالحه.ناللهم عجل لولیک الفرج
پنجشنبه ۴ شهریور ۹۵
خدا نکند اگر که این جمعه باز هماخرِ کارمان به غروب ها بکشد...صالحه.ن
پنجشنبه ۴ شهریور ۹۵
هزار و اندی سال استکه زمین هر شب وقتی که بوی ماه بلند میشودو هفته جانش به گلو میرسدآبستن میشود از اشک،درد،شور،امید؛وصال...و هزار و اندی سال استکه فارغ نمیشود!!که بغض دارد سر از اتشفشان هایش در می اورددستی بر سرش بکشبگذار لا اقل ببارد این درد را...صالحه.ن
جمعه ۲۹ مرداد ۹۵
تو مغناطیس زمینیکه هوا را معطر کرده ایو قطب نمای مندر جستوجوی تو؛سرگیجه گرفته است...صالحه.ن
جمعه ۲۹ مرداد ۹۵
و تو آیاهمان بلند قامتی نبودی که از کنار من گذشتو خیابان از رد قدم هایش بوی نور گرفتسلام اماممسلام عزیز تر از جانمصبحت به خیر مهربانم:)صالحه.ن