يكشنبه ۲۳ اسفند ۹۴
هوا دلش باران می خواهدوباران خواستنی ترین بندگان خداست...مهربان ترین بندگان خدا...که آنچنان بلند ذکر می گوید:که شهر غرق عرفان می شود!
جمعه ۲۱ اسفند ۹۴
آن کس که گفت مترسک عاشق کلاغ شده«عفریت» است...همان که روزی خبر مرگ شیرین رابه فرهاد داد!به قلم:صالحه
جمعه ۲۱ اسفند ۹۴
من همان دختر حوا هستمگندم عشق من امروز درو خواهد شد!
پنجشنبه ۲۰ اسفند ۹۴
امشب به عشق تو سروده اموای که برگهای شعرم همه عطر نرگس گرفته است...!!
پنجشنبه ۲۰ اسفند ۹۴
به راستی که اگر؛شعر های کاغذی نبود...اگر این گوشه ی دنج خیال نبود...اگر آواز نبود...اگر غم نبود...به راستی که همه،آوار این دنیــــــــــــا می شدیم!به قلم:صالحه
چهارشنبه ۱۹ اسفند ۹۴
هوا ناگهان بارانی شد!خدایا !کجای جهان...؟!کدام عاشق..؟!کدام تنها...؟!برای چه....؟!بغضش گرفته و نمی تواند گریه کند...؟!به قلم:صالحه
سه شنبه ۱۸ اسفند ۹۴
یکجایی حول و حوش اینجادرست زیر گلوگاهم...درد میکند...نبض میزند...بغض میکند...و به طوفان میکشداین دختر را!به قلم:صالحه
سه شنبه ۱۸ اسفند ۹۴
تمام اشکهای جهان
از چشم تو آب میخورند...
وتمام بغض ها
از سر انگشت گلو گاه من!
صالحه
سه شنبه ۱۸ اسفند ۹۴
اسفند دود میکنمبهار در راه است...!اسفند دود میکنمتا مباد چشمت بزنند...بوی عید گرفته ای و از همیشه خواستنی تری!!به قلم:صالحه
يكشنبه ۱۶ اسفند ۹۴
دیگر از داستان آن «دو کاج»تنها یک کاج به جا مانده...که به تنهاییبه دوش میکشد غم عظیم زمستان را !