چهارشنبه ۳ آذر ۹۵
چند وقتیست...هوا سرد شده میگویم...نکند شیشه ی عطر تو زمین افتاده ؟؟صالحه.ن
سه شنبه ۲ آذر ۹۵
دخیل بسته ام به خنده های ریز گوشه ی لبتبخند :)بخند و باز کن گره ز کار من...صالحه.ن
يكشنبه ۲۳ آبان ۹۵
یک نردبامِ چوبیِ بیرنگ میخواهم
تا از بلندای کبودِ این شبِ آشوب بگریزم..
صالحه.ن
پ.ن:شبای تنبل پاییز...بارون نمیزنه چرا؟
چهارشنبه ۱۹ آبان ۹۵
آسمان صاف شد و بغض مرا عصیان کرددید انگیزه ندارد که ببارد؛ مرا باران کردفال حافظ زدم و حضـرت حافظ هـم گفـت:«آسمان بار امانت نتوانست..»تو را بوران کردبغض ، آشوب شد و فتنه ی این شهر شدمموج و سرما زد و رگبارِ سخن طغیان کردشهـرمان مسـت شد و نالـه ی فریادِ مرامثل پژواک به پرواز درآورد و جهان لرزان کردناله ام زلزله شد...دست و تنم سست شدنددر خودم ریختم و اشک مرا ویران کرد!آسمان صاف شد و جان زمین خیسم شد"اشک"و"فریاد"چه آسان دل من عریان کردصالحه.نپ.ن:آسمون صاف شد!! اما به قولش وفا کرد..."بارونم" کرد پر از رگبار "فریاد"
شنبه ۲۴ مهر ۹۵
درس حجیم من چرا فکر به من نمیکند؟؟دبیر بی مروتم عزم وطن نمیکند؟؟؟؟دی گله ای ز رحم او کردم و از سر غرورگفت که با خری چو من قصد سخن نمیکندلحظه و وقت امتحان لابه همی کنم ولیتوی اینستا مشغول است؛ گوش به من نمیکنددستخوش کویز مکن سطح سواد این کلاسجان شما کلاس ما شبیه این ؛ رخت به تن نمیکندکشته ی همت تو شد صالی ناشنیده درس«تیغ ؛ سزاست آن که را درکِ سخن نمیکند»صالحه.نپ.ن: بیت دوم رو رسیدم امیرعلی میخنده... میگم برا چی میخندی معنیش مگه چیه؟ میگه ینی گفته من باهت حرف نمیزنم خیلی خری!!! :lپ.ن2: دیگه خز مدرسه ها دراومد... بسه خدایی...
چهارشنبه ۲۱ مهر ۹۵
به جان بغض ها...به جان این همه غروبکه حال بغض من به گریه خوش نمیشودخودت به حال درد من نگاه کن...خودت... فقط خودت مرا دوباره رو به راه کن...صالحه.ننقل قول.نوشت:«کسی چه میداند شاید یاسین همان یا حسین است که بی سر شده است! »" علامه طباطبایی"
دوشنبه ۵ مهر ۹۵
در یک نظر عاشق شده ام وه چه جنونیدر دلبری انگار که استاد جهان استصالحه.نپ.ن:همینجوری نوشت
يكشنبه ۴ مهر ۹۵
فیلتر شده هر شعر که نامی ز تو داشتاز بس که همه منحرف از طرز نگاه تو شدندصالحه.نپ.ن:وااای فهمیدین نود و هشتیا دوباره راه افتاده؟؟:))
يكشنبه ۴ مهر ۹۵
بر سر حوصله آویزان کنچادر گل ها را...اگر امروز به آشوب خزانبرگ از شاخ درختی افتادباز خواهد روییدگلِ گلدان هایت!صالحه.ن
شنبه ۳ مهر ۹۵
"قلقلی" چاق و تپل بود که رفت...دلمان تنگ تپل جان شده است!صالحه.نپ.ن:به مدیر قبلیمون میگفتیم قلقلی:دیخیلی عشق بود:)خیلی هاااااااامسال بازنشست شد...خداحفظش کنه:)
پ.ن۲:چقذ خلوته !!!دلمان گرفت!!از الان خوب نیس خیلی تو فاز درس باشید اه اه خوشمان نیامد!!فک کنم من فقط همچنان اینجام:/