دیوانه

خدا همیشه به دیوانه ها حواسش هست

جسد دریا

اقیانوس تر از من چه کسی هست در اینجامن خالی تنگم که پرم از نفس ماهی تنهاشهری پر بغضم که فقط کوچه ی تنگ استآشوب مرا می برد آخر  به یک اغماهر بار که من حرف زدم مرگ به تصویر درامدحالا تو بگو من چه کنم با جسد ماهی و دریامیترسم از ان روز که بوی جسد مناز شعر به گوشت برسد حضرت سرما!!!ای کاش بفهمی تو خودت قصد غزل راقلبم به ستوه امده از اینهمه آواای کاش خودت بگذری از بار گناهتمن مرده ام اما تو و این هم جسد ما ؟!صالحه.نپ.ن:کجا می خوای دفن کنی جسد دریارو ایستادم به تماشا...
۱۶ نظر ۰ موافق ۰ مخالف

نفس میکشم هنوز

گلیم کهنه ی من قالی سلیمان نیستولی میان رج به رجش زندگی جاریستنه صبح پاک بهارم نه گرمی تیرمشبیه که نه من تمام پاییزمهنوز زرد و فسرده...هنوز بارانینفس کشیده ام اما...اگرچه زندانیاگر چه سخت ... اگرچه جـان فرسـاتمام میشود این رنج های کهنه و نوپاشبیه میوه های کال و سبز بهارجوانه میدهد اخر درخت های انارخوشم هنوز به این خنده های بی پایانخوشم که نفس میکشم؛ اگر چه در طوفانصالحه.ن
۲۲ نظر ۰ موافق ۰ مخالف

خوش به حال آسمان

خوش به حال آسمان که زیر پای توستما که دستمان نمیرسد به سقف ها...صالحه.ن
۲۱ نظر ۰ موافق ۰ مخالف

آدم های دم کشیده

بعضی ها هم هستند که دم کشیده اندمثل امروزکه مرداد دم کشید:)دور و اطراف و ما پر است از آدم های دم کشیدهآدم های مهربانی که دوست داری ساعت ها کنارشان وقت صرف کنیآدم های صاف و صادقی کهاز چشم هایشان دارند بیرون میریزندچقدر...چقدر بودن کنار این آدم ها خوب استچقدر جادو بلندند این آدم ها...آدم های جادویی؛مرداد دم کشیدتان مبارک:)صالحه.ن
۲۲ نظر ۰ موافق ۰ مخالف

بس ناجوانمردانه

«هوا بس ناجوانمردانه» گرم است آی...خدا امسال قصد جان ما را کرده است انگارصالحه.ن
۱۲ نظر ۰ موافق ۰ مخالف

شربت

تمام من عزیزم خرج لبخندتولی برخیز یک شربت بیاور سوختم بیرونصالحه.ن
۷ نظر ۰ موافق ۰ مخالف

چند ورق ان طرف تر از شعر هایم

من کسی رادر صندوقی کوچک؛چند ورق آن طرف تر از شعرهایممخفی کرده ام...که با هر بارانیشکوفه میکند روی لب هایمصالحه.ن
۵ نظر ۰ موافق ۰ مخالف

خواهد شست

و باران خواهد شستهمان کوچه ای راکه بهار از ان قهر کرده بودو میوه ها دوباره آشتی خواهند کردبا شکوفه هابسان لبخندی...باران؛دنیا را خواهد شست!صالحه.ن
۶ نظر ۰ موافق ۰ مخالف

تو در منی

از تمام توخنده های ریز باغچه رابرای خودم نگه میدارمکه گه گاهمهربانی بودنت را به یاد بیاورم در اوج سکون این خانهتودر من غرقیو هیچ کس جز بنفشه های کنار گوشمصدای بارانی تو را نخواهد شنیددر من بمانحتی دور تر از تمام ستاره ها...صالحه.نپ.ن:حس میکنم خیلی وقت بود عاشقانه نگفته بودم :)یه عالمه حس خوب دارم :)) ...
۸ نظر ۰ موافق ۰ مخالف

جمعه ها

تو اهل کجاییکه جمعه ها انقدرهوای بغض و  تو را دارند؟صالحه.ن
۱۹ نظر ۰ موافق ۰ مخالف
«دیوانه بودن همیشه بد نیست
میتوانی دقیقا وسط نقطه ی انجماد بایستی
و سرت از فکری شیرین گرم سوختن باشد:)»

این طبع که من دارم با عقل نیامیزد....

آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان