دیوانه

خدا همیشه به دیوانه ها حواسش هست

آبستنِ زندگی

دنبال یه پادکست بودم که کمی گوشم رو تسلی‌ بده 

«ادب جدایی» از «انسانک» رو انتخاب کردم.

یه جایی ضمن صحبت «توشه برداشتن برای جدایی» گفت:

« چرا مادر نُه ماه ابستنه؟ و این دوره تدریجی هست؟

چون لازمه مادر امادگی پیدا کنه برای زمین گذاشتن این بار...

مادر نیاز داره...»

و فکر کردم:

ما یک عمر فرصت داریم برای اماده شدن 

برای زمین گذاشتن این بار زندگی ...

من اما 

دلبسته تر میشم.

وابسته تر میشم.

واقعا رها کردن برام آسون نیست .

و میترسم،

از مبتلا شدن به آزمونی این شکلی، 

نه که گریزی باشه،که نیست،می ترسم مبتلا بشم و دووم نیارم، خم بشم‌...

«خم شدن را عار می دانم، دعا کن بشکنم...»

 

۳ موافق ۰ مخالف

این اولین باره به این موضوع فکر می‌کنم و صادقانه بگم، واقعا خیلی سخته و چقدر من بلد نیستم.
نمی‌دونم چطوری میشه یاد گرفت ولی می‌دونم حتما باید یاد گرفت.

منم نمیدونم.

شاید با همین مواجهه ها ظرفمون بزرگ میشه؟!

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
«دیوانه بودن همیشه بد نیست
میتوانی دقیقا وسط نقطه ی انجماد بایستی
و سرت از فکری شیرین گرم سوختن باشد:)»

این طبع که من دارم با عقل نیامیزد....

آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان