دیوانه

خدا همیشه به دیوانه ها حواسش هست

زن بودن اتفاق غم انگیزی است

زن غصه های دراز دارد....

نه در حقیقت بل این واقعیت است که زن بودن را غم انگیز میکند

قرار نیست ماجرا فمنستی شود

اما گاهی "مرد"_نه در معنای حقیقی؛که در معنای واقعی_

این زن بودن را غم انگیز میکند.

به این فکر میکردم که  زن ضعیف است

اری!

زن ضعیف؛شکننده و خواهان حمایت است.

به این فکر میکردم زنی ک لذت میبرد از حمایت داشتن

چه میشود...؟

به کجا میرسد که اینهمه طلب تنهایی میکند؟

به این فکر میکنم حامی ها چه کرده اند؟

چگونه گند زده اند ب حامی بودن؟؟؟

"زن میتواند روی پای خودش بایستد "

و این گزاره ی کوتاه چرا باید کف خواسته های یک زن باشد؟

زن بودن غم انگیز است

وقتی برای نفس کشیدن باید دست و پا بزند

وقتی از طرف حامی ضربه میخورد

وقتی میفهمد باید روی پای خودش بایستد اما نمیتواند!!

 

زن در معنای حقیقی اش

باید انقدر ارام باشد؛باید انقدر دلش قرص باشد

که به کودکان فکر کند

به بچه هایی که میخواهد بزرگ کند

این امید است

این امتداد زنده بودن است و زن را از زنده بودن گرفته اند.

 

اما فی الواقع

دارند زن را از زنده بودن میگیرند.....

 

۰ نظر ۲ موافق ۰ مخالف

بی جهت

پست قبلی میخواستم بگم

مواظب تلاشامون باشیم ک تباه نشه!

تباه شدن سخته...

درد داره!اونم بدجوری.

داشتم فکر میکردم چطوری میشه تباه نشه تلاشامون...

یاد استاد عین صاد افتادم

تو رشد میگه:

"دل هایی که بر اساس اهمیت حادثه ها،کارها را رده بندی کرده اند؛

در حالی که هزار کار دارند ؛بیش از یک گرفتاری برایشان نیست!

چون در یک لحظه گرفتاری ما فقط مربوط به آن کار و آن حادثه ای است که اهمیت زیادتری دارد و ضرورت بیشتری."

 

این هم نوعی تباه شدن تلاشه که کاری رو انجام بدی که ضرورت نداشته!

و من چقدر ادم این تباه شدنام!

شده همش بدوید و تموم نشه کارا؟ یه حس اینجوری.

 

ولی چقدر خوب میگه استاد که "ما بازیچه شتاب ها هستیم مگر هنگامی که از پیش طرحی داشته باشیم"

 

میدونید ما خیلی وقتا رام اتفاقات هستیم

در صورتی که میفرماد:

وَسَخَّرَ لَکُمْ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ جَمِیعًا مِنْهُ

و این برنامه داشتن اتفاقات رو رام ما میکنه...

تلاش هامون رو جهت میده

تلاشِ بی جهت تباهی محضه!

خسته شدن داره فقط . در صورتی که تلاش ، شیرینیش میچربه به خستگیاش.

 

"اخسرین اعمال" اون هایی هستند که تلاش هاشون بی جهته

پس"ضل سعیهم".

 

و من خیلی از این ایه میترسم.

از بی جهت بودن...

۳ نظر ۲ موافق ۰ مخالف

ضل سعیهم

همیشه میگفتم

تو زندگی تلاش مهمه.

ما ب اندازه ی تلاشمون پاداش میگیریم

به نتیجه رسیدن مهم نیست!

اصلا تلاش کردن هدفه نه وسیله!

نتیجه همون تلاشه.

چرا خودمون رو برای نتیجه ناراحت میکنیم؟

اونروز

علی پرسید ب چی فکر میکنی؟

بعد من اشکام یهو ریخت پایین ؛گفتم:

به ایه " الذین ضل سعیهم"

ب اینک نکنه تمام تلاشای ما هیچ و پوچ باشه؟

نکنه فک کنیم داریم تلاش میکنیم؟؟

اونوقت دستمون ب کجا بند میتونه باشه؟

 

وقتی از صبح بلند میشم

تو اشپزخونه از این طرف ب اون طرف میرم 

با شوق و ذوق غذا درست میکنم

هیچ کدوم از تلاشا و عرق ریختنا و سرپا بودنام

مزه ی بد غذا رو نمیشوره !

و من حس میکنم " اخسرین اعمالم" که تمام تلاشام "ضل"شده!

چرا؟

چیکار میشه کرد ؟

 

۴ نظر ۲ موافق ۰ مخالف

ریست فکتوری

 با رنگ پریدگی چه میشه کرد؟

ساخت...

ساخت...

ساخت....

 

نه سوختن ها؛ساختن

از اول بسازی.

۰ نظر ۰ موافق ۰ مخالف
«دیوانه بودن همیشه بد نیست
میتوانی دقیقا وسط نقطه ی انجماد بایستی
و سرت از فکری شیرین گرم سوختن باشد:)»

این طبع که من دارم با عقل نیامیزد....

آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان