سه شنبه ۱۱ اسفند ۹۴
سرد است هوای زمستانه ی کاغذ هایم...این کاغذ های برفی..این کلمات سیاه!وانگار کسی فریاد میــــــکــــــشدســــــــوت قطار را...!دستی از عمق فاجعه...هوهوی باد را یغما می برد!و بــــــــاران...چتر سیاه پسریست از سمت ریل ها!!
سه شنبه ۱۱ اسفند ۹۴
سرد است هوای زمستانه ی کاغذ هایم...این کاغذ های برفی..این کلمات سیاه!وانگار کسی فریاد میــــــکــــــشدســــــــوت قطار را...!دستی از عمق فاجعه...هوهوی باد را یغما می برد!و بــــــــاران...چتر سیاه پسریست از سمت ریل ها!!
سه شنبه ۱۱ اسفند ۹۴
همین شب های ساکتهمین شب های بی تو...همین شب هایی که خواب را ربوده اند...همین شب هایی که آهنگ تکراری امشعر های نیماست...همین شب هایی که:«خواب در چشم ترم میشکند»یک شب از همین شب ها نبودنت را بشکن!
سه شنبه ۱۱ اسفند ۹۴
شاه راه شعر های من...ریشه های توست!
سه شنبه ۱۱ اسفند ۹۴
یک اتاق کوچک...یک پنجره پر از باران...من!یک فنجان قهوه...دفتر شعرم...من!خودکشی!یک صدا خفه کن...!خودکشی!محکم میشود صدا خفه کن روی اسلحه ام...وتیری خلاص میشود!وکسی می میرد!....یک قتل به انجام می رسد.... یک خود کشی...کسی_یک شاعر_دفتر شعرش را به آتش می کشدبا یک اسلحه...صدا خفه کن! وتیتر اول روزنامه ی فردا:....مرگی عجیب در اتاقی کوچک... خودکشی!
سه شنبه ۱۱ اسفند ۹۴
بدنم درد میکند...مثل معتادی که در حال ترک است...بدنم درد میکند...و اشکهایم...ودرد هایم...و این «من»........انگار این من درد میکند.....حالم خوب است!فقط کمی... وجودم درد میکند!
دوشنبه ۱۰ اسفند ۹۴
من از هوای بارانی... شعرم نمی آید!این فصل را با نام تو آغاز کرده ام...برای همین استآسمان می بارد...ولی...من از هوای بارانی...شعرم نمی آید!
دوشنبه ۱۰ اسفند ۹۴
چه ساکت است... این اتاق خاموش...وچه آرام.. این شب بی پایان!مــــــــــــــــــــــــــــــن..یک دخترم!با گیسوان شانه خورده در افسون شعر ها!من...پژمرده ام میان قافیه ها و ردیف ها...تنها...چند گام...بامن قدم بزن... «تا عطر کوچه ها...هوای تو را بگیرد..»
دوشنبه ۱۰ اسفند ۹۴
آلبالو های قشنگ...آلبالو های بالای درخت...آلبالو های سرخ... «کجاست تک درخت باغچه؟!»
دوشنبه ۱۰ اسفند ۹۴
شاید...شب پسر بچه ای با مو های طلایی باشدکه زیر ملحفه ی ستاره هالالایی ماه را...تکرار میکند!