دیوانه

خدا همیشه به دیوانه ها حواسش هست

جان تشنه

به دلگرفتگی این همه گناه نمیباری؟!

اهای حوالی رگ گردن ک نبض میزند

لاتقنطوا من رحتمی را مگر نگفته ای؟!

ببار...

از اسمان بعض کرده...به این جان تشنه…

۰ نظر ۰ موافق ۰ مخالف

«هرجا که تویی تفرج آنجاست»



در این دنیای تنهایی...
داشتن یک نفر از تمام جهان کافیست تا دنیا از آنِ تو باشد
تا کریستف کلمب خودت باشی
و هر روز دنیای تازه ای را کشف کنی
اگر فقط یک نفر را دارید
که گاه گداری گوشه ی گریه کردن ها و خندیدن هایش یادتان باشد
که خندیدن ها و حرف زدن هایش دلیل بودنتان باشد
شما خوشبخت ترین آدم روی زمینید
که خدا دنیا را به نام شما کرده:)



صالحه.ن
۱۱ نظر ۰ موافق ۰ مخالف

واژه ها


عکس و تصویر واژه بهانه بود با بند بند وجودم نوشتمت خواندی ورق زدی حواست به پاورقی ها ...

"واژه" هیچگاه نمیتواند فقط واژه باشد!
وقتی لبخند میشود روی لبی؛
وقتی بوسه میشود روی گونه ای؛
واژه ها مقدسند ...
وقتی خاطره ای راز الود میشوند اول کتابی:)
واژه فقط واژه نیست !
واژه ها حجم عظیم احساسند؛
و بی نهایتِ وجود را در اسمان نت ها به رقص در می اورند
واژه ها بوسیدنی ترین مخلوقات خدایند!



صالحه.ن

قابل توجه نوشت:واژه های شما نشان دهنده ی شخصیت شماست:|

پ.ن:آهنگ حوا از همایون شجریان:)"تکه های دلی که عاریه بود/شعر کردم به عشق دادم و رفت"
۱۶ نظر ۰ موافق ۰ مخالف

«من دور خواهم شد؛و باز فرو خواهم رفت»





"دلم برای خودم تنگ شده است."
این تنها جمله ای خبری نیست!
کسی که دلتنگ خود است؛
احتمالا جایی خودش را جا گذاشته،
گم کرده یا حتی پنهان نموده.
می خواهم خودم رازیر پتویی...
رو اندازی...
گوشه ی اتاقی...
جابدهم و انقدر در خودم فرو روم تا از زیر آوار درآید تمام آنچه از من جامانده.
آنقدر در خودم غوطه ور شوم
تا رو به بارانی به شیشه ی وجودم تکیه دهم و فنجانی چای مهمان کنم سردی به شب نشسته را.
و حال...
به آسانی تکیه زدن پیشانی ام به دست
در خود فرو خواهم رفت تا بیابم آنچه گم کردم!




صالحه.ن

پ.ن:سکوت یک دیوانه به جایی برمیخوره اگه مدتی به جای نوشتن فقط شنونده ی حرف ها و نظراتون باشم؟

نقل قول نوشت:«من دور خواهم شد و باز فرو خواهم رفت...»مصطفامستور
۲۶ نظر ۰ موافق ۰ مخالف

گفته بودم...!

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید

چقدر عمیق و دردآور است!




در نیمه باز مانده بود و سوز می آمد .
مادرش بلند گریه میکرد ؛
پدرش پیشانی به عصا تکیه زده بود و آه میکشد .
و خوشبحال برادرم که هنوز نمی فهمید...
"مرده است"چقدر عمیق و دردآور است!



صاد.ن
۹ نظر ۰ موافق ۰ مخالف

به دستای خدا خیره شدم!



سرگذاشته بود کنار گوشم و زمزمه میکرد...
صداش گم میشد تو سروصدای اکسیژنی که خودشو به لوله می کوبید
سخت بود پیدا کردن صداش .
انگار از دور داشت فریاد میکشید
گفت:"رسیدی حرم دعا کن فقط عروسیشو ببینم!"
 فکر کردم چه کم خواستی از ارباب...
اما تو لبخند زدی فقط
به چشمای متعجب پسرت که مارو رصد میکرد!
کم خواستی از ارباب...
کم خواستی....


صالحه.ن
پ.ن:خدا کنه معجزه شه...دعا کنید معجزه شه...
۱۵ نظر ۰ موافق ۰ مخالف

«کاش چون پاییز بودم...»



نشسته ام  بر انتهایی ترین "ر" از "شهریور" 
و میخواهم از تابستان سر بخورم پایین.
چشم هایم را بسته ام تاجیغ بزنم از هیجانِ این سقوط .
سقوط در نارنجی ترین برگ های پاییزی...
و خیال جان بگیرد در پیاده رو های این شهر؛
و گل های نرگس را به عروسی باران دعوت کنم!
حال...
دستانت را به من بده
بگذار برای آخرین بار در آغوش بفشارم پایان شهریوری ات را.
که کوچ خواهم کرد به شهر رویا و عاشق خواهم شد ...
گریه خواهم کرد؛
مهرخواهم ورزید؛
لبخند خواهم زد؛
مرگ را خواهم بوسید
و این فصل های سردِ پیش رو رازندگی خواهم کرد...





صالحه.ن

نقل قول نوشت:«و این منم زنی تنها در استانه ی فصلی سرد...»
۳۰ نظر ۱ موافق ۰ مخالف

«سر بی کسی سلامت»



تنهایی سخت نیست.
تنهایی تنها بودن سخته!
اینکه هیچکس نباشه باهاش بخندی،حرف بزنی،شیطنت کنی،از خونه فرار کنی
اینکه بین اینهمه ادم که ادعای نزدیکی دارن و دوستی
اینهمه حرف رسوب بشه تو گلو یعنی هیچ کس تو این دنیا نیست!
یعنی هیچ کس اونقدر نبوده که بشه شونه برا گریه ها و خنده هات
بشه لبخند رو لبت...ینی خاک بر سر آمارِ این زمین!
مبتلا شدی که هی بنویسی...بنویسی...بنویسی و پاک کنی؟
مبتلا شدی که هیچ کس نباشه براش از خنده هات بگی؟


#صاد_ن
۰ موافق ۰ مخالف

«خم شدن را عار میدانم دعا کن بشکنم»

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
«دیوانه بودن همیشه بد نیست
میتوانی دقیقا وسط نقطه ی انجماد بایستی
و سرت از فکری شیرین گرم سوختن باشد:)»

این طبع که من دارم با عقل نیامیزد....

آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان