مرد:
دوش دور از رویت ای جان؛ جانم از غم تاب داشت…
ابر چشمم بر رخ از سودای دل سیلاب داشت!*
زن:
جانا!
سخن از زبان ما میگویی…
*سعدی جان~.~
باد لای مانتوم میپیچه...
و بی خیال و رها چترییامو ب بازی میگیره.
قدم میزنم کنار درختای شاتوت و به اون روزی ک دستام سرخ شده بود و از ترس رنگی شدن شال سفیدم جیغ میکشیدم فکر نمیکنم.
صدای اهنگ رو بلند میکنم و به روزی ک باهم این مسیرو قدم زدیم فکر نمیکنم.
به اینکه ماه هاست صداشو نشنیدم و باهاش حرف نزدم هم.
وسط گلای زرد وایمیستم؛به سگ کوچولویی ک برام دم تکون میده میخندم.
و میذارم ک دست طبیعت نوازشم کنه.
روزها میگذرن…همونقدر سریع که بپرم و تو هوا بچرخم از حال خوشم:)
وسط طوفان ایستادم؛
موهام شلاق میشه روی صورتم
و هرقدر می دوم نمیرسم.
چیزی تو گلوم راه نفسو بند میاره
چیزی شبیه بغض.
زمزمه میکنم:
بیا به بارون فکر کنیم
به شبنم روی شمعدونی...
به قفس سفیدی که توش عشق زندانی شده!
بیا اروم باشیم و قوی
مثل درختای بلوط، با ریشه های محکم.
وقتی ب این فکر میکنم
ک ده سال دیگه،بیست سال دیگه،
احتمالا من یه زن در استانه ی پنجاه سالگیم
ک از زندگی خستس
و تو خیابون چادرشو میگیره جلوی دماغش
و به دخترای بد حجاب و پسرای بد لباس چشم غره میره.
بچش از تنهایی بغض میکنه و اون سجده ی عاخر نمازو طولانی تر میکنه.
شوهرش کلافه از دغدغه اس؛ و اون غر میزنه.
توی جلسه قران از مادرشوهرش بد میگه
و به جای عشق؛جنگیدن و نفرت رو یاد بچه هاش میده.
وقتی به این فکر میکنم
که چهل و چند سالگیم
قراره به چربی هایی ک از چند شکم زایین برام مونده نگاه کنم ، صورت چروکیده
، ناخنایی ک از ته گرفته شده ، موهای مردونم...
و به حال عروس همسایه بغلی که هرروز بیرونه تاسف بخورم.
زندگی این قدرت رو به من میده
که بشینم باحوصله ناخونای بلندمو لاک بزنم
دوست داشتنی ترین لباسمو بپوشم
برم لبه ی پشت بوم بایستم
و در حالی که موهامو دورم باز کردم
خودمو به دستای اتفاع بسپارم…
#صاد_ن
فکرش را بکن
یک روز افتابی ؛ که افتاب، از گوشه ی کنار رفته ی پرده راه پیدا کرده، روی صورتم میتابد؛
و شاید مثلا،
پای راستم را انداخته ام روی پای چپ،
موهایم لخت افتاده رو شانه و کتابی در دست دارم.
ناگهان کسی در را بزند،
و خبری بیاورد…
یا اعلامیه ای شبیه مرگ کسی که انگار خود من است !
شکه نشو...
اه نکش...
حتی گریه هم نکن!
من سالهاست با وقار تمام
در اقیانوسی که درون دارم خوابیده ام!
انقدر ارام
که حتی لختی ،لختی موهایم اشفته نشود!
صالحه.ن