در طول روز دائما احساس فشار میکنم.
چند مدتیه که دقت کردم روی این موضوع.
مهم و غیر مهم.فوری یا غیر فوری ،اصلا فرقی نداره.
همین که اون کار/قرار یا هرچی بره جز لیستم بهم فشار میاد.
مطمئن نیستم ولی شاید
به خودم فضای کافی نمیدم و کارها رو خیلی پشت هم ردیف میکنم.
علاوه بر اینکه دچار مرض «عدم بیکاری » هستم،
و نگرانی دائم«هدررفت انرژی و زمان» دارم،اینم هست که یک جاهایی دوتا گزینه دارم:
صرف نظر کردن VS پشت سر هم انجام دادن.
بماند که من اینجوری پشت سر هم کار میچینم نه از لحاظ زمانی، نه از لحاظ فشاری که روم میاد این اتفاق گریز ناپذیر که برنامه ای یهویی اضافه بشه هم کشش رو ندارم😶🌫️
گفتم از لحاظ فشاری ، خود کارهم برام فشار داره.هرچی که باشه.
واقعا برام عجیبه این میزان فشاری که روی شونه ها ، قفسه ی سینه و فشردگی که در قلب و سینم حس میکنم.
درمورد اینکه مثلا : باید ساعت ۹:۳۰ به قرار با مریم سادات برسم!!
بویژه سر «ساعت» و «دقیقه به دقیقه» فشار متحمل میشم.
اونم به شکل تصاعدی!