دیوانه

خدا همیشه به دیوانه ها حواسش هست

نفس میکشم هنوز

گلیم کهنه ی من قالی سلیمان نیستولی میان رج به رجش زندگی جاریستنه صبح پاک بهارم نه گرمی تیرمشبیه که نه من تمام پاییزمهنوز زرد و فسرده...هنوز بارانینفس کشیده ام اما...اگرچه زندانیاگر چه سخت ... اگرچه جـان فرسـاتمام میشود این رنج های کهنه و نوپاشبیه میوه های کال و سبز بهارجوانه میدهد اخر درخت های انارخوشم هنوز به این خنده های بی پایانخوشم که نفس میکشم؛ اگر چه در طوفانصالحه.ن
۰ موافق ۰ مخالف
سلام عزیزم

ممنون از توضیحاتت ...


من یه بار این کارو کردم ، درخواست نویسندگی دادم اما نشد .. پیغام فرستادن که شرایط عضویت و نداری !


حالا نمیدونم دوباره اینکارو میکنم ....


کد قالب و چطوری بفرستم ؟

نمیشه ...

میگه تعداد کاراکترها زیاده .....
نه نمیشه ..

شرمنده ، به زحمت انداختمت


با ایمیل میشه به نظرت ؟

خاهش عزیزک این چ حرفیه خودم گفتم اره با ایمیل حتمن میشه

قشنگ بود صالحه جانم
ولی بیشتر روش کار کن میتونه خیلی خیلی بهتر بشه

ممنون اره فکر میکنم هنوز خیلی کار داره بنظرت کلا مثنوی خوبه؟؟

فرستادم ..

گرفتی ؟؟

یس یس


بینهایت زیبا بود
خیلی عالی
فکر کنم از همه ی شعرهات بهتر بود
داری عالی پیشرفت میکنی
خیلیم خوبه که طولانی مینویسی
اما به نظرم یکم ناراحت اومدی
چیزی شده؟

ممنون متشکر طولانی نوشتنو من اصلا دوس ندارم اتفاقا نه مرسی تو خوبی؟

زیاد سر در نیاوردم اما یه چی انتخاب کردم ....

تو میتونی ..

خخخ امیدوارم

چ عجببببب شما ی شعر اینجوری گفتی
خسته کننده بود همش شعر نو میگفتی
زیبا بود

خخ :) اگه اعصاب یاری کنه ی غزلم میذارم محض گل روی شوما مچکر

برو راحت باش عشقی ..


بازم مرسی

قربونت

صالی رمز لیلی رو بگو

بیا پشتیبانی

چرا باید بد باشه؟؟؟
همه قالب ها خوبن
فقط باید بلد باشی سر جای خودش استفاده ش کنی

نمیدونم حس میکنم ی حوریه باهاش غریبم..اممم شاید بقول شوما نمیدونم کجا باید ازش استفاده کنم

نفس کشیده ام اما اگر چه زندانی.......

اگر چه سخت اگرچه جان فرسا تمام میشود این رنج های پنهانی خدا تمام حواسش پیش شماست نگاه کن به ماه و این شب مهتابی... هنوز ستاره ی شب های تیره میتابد تمام میشود این قرن های بی آبی به حرمت تمام انچه که میدانی تمام میشود این شب طوفانی میگذره عزیزم

[هق هق با صدای بلند]

ای جانم گریه نکن عزیزم با اون حالت

ب سختی تمام انچه که نمی دانی......
سحر نمیشود این شب طوفانی....

سحر دوباره میرسد از جاده های بارانی برای تو خورشید میکشم روی دیوار های تنهایی

حالمم مثه نفسام گرفته
ش

همونطور ک نفس میاد سر جاش حالتم میاد سر جاش جانا

ســـلاااام

مـرسی مهربون

عزیز دلمی



درست شد


ممنون

سلام خاهش میکنم خوشحالم درس شد

واقعا ممنونم ازت عزیزم


ببخشید دیر اومدم

دستم بند بود




مرسی عزیزدل

خاهش موکونم کاری نکردم فدات

انشالله یه روزی جبران کنم برات عزیزم ....

این چ حرفیه خانوم؟؟ کاری نکردم

ایول دمت جلیز پلیز
بیت اخرشو خیلی دوس داشتم

تچکر


باز هم حس میکردم مصرع ها کم بود و بیش بود واج داشتن!
واج هاش همخوانی نداشت
و دست انداز داشت شعر...
نمیشد خیلی روان خوندش

اهووم خودمم حس کردم این مثنویی اونجوری که باید باشه نشد... سعیمو میکنم در دفعات بعد بهتر عمل کنم ممنون جانم

عکس فوق العاده
شعر فوق العاده

خیلی ممنونم

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
«دیوانه بودن همیشه بد نیست
میتوانی دقیقا وسط نقطه ی انجماد بایستی
و سرت از فکری شیرین گرم سوختن باشد:)»

این طبع که من دارم با عقل نیامیزد....

آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان