دیوانه

خدا همیشه به دیوانه ها حواسش هست

بیست و چهارمین روز شهریور

دارم تو مه قدم برمیدارم.

فک میکنم من سالها قدم هام دست خودم نبوده

بزا همینه ک شاید همش میخوام مواظب قدم هام باشم.

برا همینه دائم سعی میکنم حتا اونچه دستم نیست رو کنترل کنم 

و این ازم انرژی زیادی میگیره.

دارم تو مه راه میرم و خیلی میترسم

احساس میکنم بار زیادی از مسئولیت رو دوشمه

و این خیلی سخته....

شاید بیشتر از اونچه فکرشو میکردم نمیتونم.

 

احساس تنهایی ترس نگرانی درک نشدن مسئولیت ناتوانی کم بودن

بار زیاد امید دلهره اضطراب هیجان ، همه رو توام دارم.

 

و همش این فکر که

چرا نمی میریم

رو پس میرونم.

دارم جا میزنم چون از تو مه بودن میترسم.

 

کاش ی دستی ازون طرف بیاد دستمو بگیره...

۰ موافق ۰ مخالف

امیدوارم زووود زود در بیای از مه...

حالت خوب بشه و از شادی و تو نور قدم برداشتنت، لبخند بزنم. 

ممنونم واقعا از دعاهات و قلب مهربونت.امیدوارم صدبرابر زیباترش برای تو باشه.

خدا میدونه چقدر محتاج این دعاهام
برام  زیاد دعا کن🥺
لطفا سر هر نماز ب یادم باش، امسال شروع ب کار میکنم و خیلی نگران مسئولیتیم ک ب گردنمه🥺🥺🥺

اخی. به سلامتی. 

ان شاء الله پایان سال تحصیلی بیای برامون بگی که امسالت مثل حسن شروع یه ماجرای شیرین بود. 

امیدوارم😢

بیادلبرم دست منو بگیر. چندتاراه حل سریع وسیرم میدم بهت♥️😁

وهمیشه میگمت نگران نباش درست میشه..

😂😂ممنووون

بلی بلی

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
«دیوانه بودن همیشه بد نیست
میتوانی دقیقا وسط نقطه ی انجماد بایستی
و سرت از فکری شیرین گرم سوختن باشد:)»

این طبع که من دارم با عقل نیامیزد....

آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان